تصور کنید در نزدیکی خانه شما خرگوش زبل و بامزهای زندگی میکند که عاشق کتابخواندن است و هر وقت شما مشغول خواندن کتابی برای دختر یا پسرتان هستید تا قبل از خواب با شنیدن قصهای، چشمانش را ببندد، خرگوشی پشت پنجره ایستاده است تا صدای شما را بشنود و او هم در لذت شنیدن قصهای از یک کتاب شریک باشد.
بانی، قهرمان این قصه کوتاه، عاشق کتاب خواندن است. برای همین، نویسنده کتاب نیز، قصهاش را با این جمله آغاز کرده است: بانی عاشق کتابهاست. در روزهای گرم تابستان، بانی دوست دارد با همه بچهها بیرون از کتابخانه بنشیند و به قصهها گوش کند.»
ماجرای اصلی قصه زمانی شروع میشود که هوا سرد میشود. با سرد شدن هوا بچهها برای شنیدن قصه به داخل کتابخانه میروند و همین باعث میشود که بانی نتواند مثل قبل پشت سبزهای خودش را پنهان کند و یواشکی قصه قشنگی را که خانم کتابدار روایت میکند، با اشتیاق زیاد بشنود. برای همین بعد از مدتی بهخاطر دور بودن از کتابها توی دلش غصهای مینشیند و تصمیم میگیرد تا کاری کند. تا اینکه یک شب چراغ قوهاش را برمیدارد و با قلبی امیدوار از روی تخت میپرد و پاورچینپاورچین در میان تاریکی به راه میافتد.
ادامه کتاب، روایت ماجراجوییهای بانی و دوستانش برای رفتن به کتابخانه و مواجهه با خانم کتابدار است که جذابیت کتاب را چند برابر کرده است.
کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب ۶ (قصه هایی از شیخ عطار)
کتاب ,بانی ,قصه ,کتابخوانی ,باشگاه ,کند ,باشگاه کتابخوانی ,کتاب باشگاه ,کتابخوانی بانی ,کرده است ,خانم کتابدار ,کتاب باشگاه کتابخوانی
درباره این سایت